تیاراتیارا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

تیارا گلی

تیارا و آزمایش و بدقلقی

عزیز دل مامانی سلام الهی قربون اون صورت ماهت برم که این روزها خیلی کوچولو شده .این روزها بدقلقی عزیزم .مادرجون میگه از دندوناته آخه لثه هات تاول زده گلم خیلی هم بدغذا شدی وفقط میخوای پفیلا بخوری.دکتر برات آزمایش ادرار نوشته تا این دفعه که میبرمت چکاپ جوابشو ببریم .چند وقت پیش عفونت ادرار داشتی و دارو خوردی ،به لطف خدا الان خوبی اما برای اطمینان باید آزمایش بدی که امروز روز سومه که برات ظرف گرفتم اما موفق نمیشم ازت نمونه بگیرم .از شرکت که میام خونه کارم با عمه ومادر جون و بابایی همینه که با بازی و سرگرمی ازت نمونه بگیریم اما تو روی این موضوع حساس شدی و فقط اون لحظه جیغ میزنی ومجبورم میکنی منصرف بشم .الهی قربون اون لجبازیهات برم که درست مث...
28 دی 1390

تیارا وکیک تولد 1سالگی

سلام دخمل گلم امیدوارم این مامان وبابای تنبل را ببخشی عزیزم .راستش میخواستم شب یلدا برات کیک بگیرم وجشن کوچکی برات بگیرم که متاسفانه مریض شدی واین مریضی لعنتی 20 روز باهات بود وخیلی اذیتت کرد .بالاخره دیشب برات یک کیک خریدم وبا عمه ودایی والنا ومادر چند تا عکس ازت گرفتم .الهی قربون اون شیطنت هات برم که اجازه ندادی یک عکس درست وحسابی ازت بگیرم .چند تا از عکساتو اینجا برات میذارم .انشاءاله 120 ساله بشی عزیزم ویکی یکی پله های ترقی و موفقیت زندگیت رو بالا بری . من وبابایی عاشقتیم و امیدوارم بتوانیم آنچه شایسته توست باشیم برات . ...
20 دی 1390

13 ماهگی

تیارا جونم سلام عزیزم دختر گلم 13 ماهگیت مبارک .دیگه برای خودت خانمی شدی .بالاخره بعد از 15 روز حالت بهتر شد و از دست این آنفولانزا و ویروس لعنتی نجات پیدا کردی . توی اون چند روز که مریض بودی خیلی لاغر شدی و هیچی نمی خوردی .اما خدا شکر که الان بهتری و غذا خوردنت هم بهتر شده .فقط بعد از مریضی وتبت خیلی ترسو شدی از صدای زنگ تلفن وآیفون میپری تو بغل هر کی نزدیکته بمیرم برات مامانی که اینقدر ترسو شدی . اما کارهای خیلی بامزه ای میکنی ،هر روز با عروسکات بازی میکنی  و بهشون غذا میدی ،میذاریشون روی پات ومیگی لالا .عمو زنجیر باف برات میخونیم میگی بععععهه وقتی میگم بابا اومده میگی : چی هر جا یک مداد یا خودکار ببینی میگی میگی چش چش دو اب...
19 دی 1390

کادوهای تولد

    عزیز دلم توی این پست میخوام کادوهای تولدت را برات بذارم که برات زحمت کشیدند آوردند تا وقتی بزرگ شدی بدونی کادوهای تولد یکسالگی چی بود .هر چند من هنوز برات جشن نگرفتم .اما برات زحمت کشیدند کادو آوردند: من وبابایی یک النگوی طلای خوشچل که البته اصلا قابل تو را نداره با یک عالمه آرزوهای خوب که هر پدر ومادر ی برای فرزندش داره.من تموم دنیامو به پات بریزم کمه .تموم دنیای من فدای یک لبخند زیبای تو عزیزم. مامان آذر : 50 هزار تومان داد گفت بذارم توی حسابت مادر جون : یک انگشتر طلای خیلی خوشکل که بعد عکسشو برات میذارم دایی امیر وخاله لادن : 30هزار تومان  آرشام گلی پسر دایی امیر هم یک عروسک بزرگ خیلی خوشکل که آواز ه...
20 آذر 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تیارا گلی می باشد